کربلا بود طوفانی
موجها داشت گیسویش
سنگها به روی یشانی
بوسه میداد ابرویش
٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬
قتلگه ساحلی آرام
کشتی نشسته در گل
عرشه بر فرش و می گیرد
نیزه پهلو به پهلویش
٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬
درهجوم خزان و غربت
سینه اش پایمال ظلمت
دست باد مخالف است و
خرمن زلف خوشبویش
٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬
ناخدای سفینهء نور
با خدا در معامله بود
وقت تسلیم و سجده بوسید
خاک را و خاک رویش
٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬
وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
سبک زندگی- موفقیت- فرمولی ساده و بسیار سریع برای مثبت اندیشی
خدا ,بودوقت ,تسلیم ,سجده ,نوربا ,سفینهء ,در معامله ,خدا در ,معامله بودوقت ,بودوقت تسلیم ,و سجده
درباره این سایت